گیتی قاسمی
گیتی قاسمی بازیگر سینما، تلویزیون، بازیگر و کارگردان تئاتر اهل ایران است.
گیتی قاسمی بازیگر سینما، تلویزیون، بازیگر و کارگردان تئاتر اهل ایران است.
قسمت پانزدهم از فصل دوم منتشر شد.
«نیسان آبی» قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی. جمشید و رضا دو دوست قدیمی هستند که عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آن ها ازدواج کردند. پس از گذشت سه سال، ممدچاخان بالاخره عروسی می کند. جمشید، رضا خرسند، رضاسوسن، زری، پری، علم تاج و سرهنگ، خلاصه کل شکرآباد جمع می شوند تا شامِ عروسی ممد را بخورند ولی نه تنها شام به کسی نمی رسد بلکه اتفاقی می افتد که گرسنگی از یاد همه می رود!
قسمت پانزدهم منتشر شد.
نیسان آبی قصه جمشید است و رضا، قصه دو دوست قدیمی که روزی روزگاری عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آنها ازدواج کردند. جمشید شیفته جمشید هاشمپور است و نیسان آبیاش؛ رضا هم عاشق شعر و شاعری و در رویاهایش شاعری نامدار! جمشید با نیسانش کار میکند و ریال روی ریال میگذارد تا چرخ زندگیاش بچرخد، رضا هم در جستجوی فرصتی برای بهبود اقتصاد زندگیاش و شغلی بهتر! البته قصهها دست از سر زندگی جمشید و رضا برنمیدارند و مدام آنها را درگیر اتفاقاتی ریز و درشت میکنند، اتفاقاتی که گهگاه لحظات شیرینی میسازند و گاهی هم غمگین! نیسان آبی قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی، قصه خیانت است و وفاداری و از همه مهمتر نیسان آبی قصه خانواده است.
یونس راننده تاکسی کهنهکار، در پایانِ یک روزِ کاری به زن جوان بارداری کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقاتِ زیادی در انتظارِ اوست. پزشک و کارکنان بیمارستان پیشداوریهایی گوناگون دربارهٔ راننده و ارتباطش با زن دارند، اما در مقابل پرسشهای خود فقط با سکوت راننده روبرو میشوند.
«سالهای دور از خانه» نخستین اسپینآف ایرانی است و بر 2 شخصیت خنجری و زهره که در «شاهگوش» حضور داشتند تمرکز دارد. این سریال، ماجراهای آن 2 را پس از پایان سربازی در کلانتری 110 ملت، روایت میکند.
قدرت و جهانگیر جاعلان معروف که تحت تعقیب پلیس می باشند با لباس و چهره مبدل قصد دارند از کشور بگریزند ولی در میان راه دچار ماجراهایی می شوند که …
در این روزهای سرد، در این روزهای سخت، بروم یا بمانم؟!
در فیلم متری شیش و نیم در بزنگاه روزهای سخت، اعتیاد و مواد مخدر هم گریبان زندگی مردم این شهر را رها نمیکند...
داستان فردی را روایت میکند که به اشتباه با یک فرمانده جنگ جابجا گرفته میشود و باعث به وجود آمدن اتفاقاتی در زندگی اش میشود..
آرش که متهم به قتل نامزدش لیدا است، در انتظار حکم دادگاه در زندان به سر می برد. او برای مادرش قسم می خورد که بی گناه است. گاهی پذیرش واقعیت و تجدید نظر در عقاید و باورهای انسان، سخت تر از حکم قصاص است.